رمان عروس زمان
نویسنده✍:کوثر رضایی(بازتاب)
مقدمه:
تو را در بازوان خویش خواهم دید سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت برایت شعر خواهم خواند برایم شعر خواهی خواند تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید وگر بختم کند یاری در آغوش تو ای افسوس!
فایلش کپی شده و این کار صورت نگیره
دانلود رمان عروس زمان با فرمت pdf
رمان از ترس تا قهرمانی
مقدمه:
به نام خدا
خوش اومدید به داستان زندگی من لحظات شیرین و پر از شادی، تلخ و پر از غم همه و همه در زندگی من بوده و خواهد بود. زیباترین پیامی که از خواندن داستان زندگی من دریافت می کنید این هست که هیچ وقت، هیچ وقت از ترس هاتون نترسید! با اونها رو به رو بشید و برای چیزی که می خواید، چیزی که شایسته ی شماست، چیزی که برای شماست بجنگید تا اونها رو به دست بیارید. و حاال شما رو دعوت میکنم به خوندن بزرگ ترین بخش زندگیم و امیدوارم لذت ببرید.
دانلود رمان از ترس تا قهرمانی با فرمت pdf
نویسنده: نیلوفر رستمی
تنها گناهم دختر بودن است که اجازه میدهد پدر زنده به گورم کند، برادر تیغ به رویم بکشد و همسر شلاق به دست رو به رویم بایستد. سالهاست آموختهام بغض هایم را فرو بخورم، دردهایم را بنوشم و چشم بر روی خواسته های برحقم ببندم. آه. چه فراموش کارند مردانی که قدرت را در زور بازوان و بلندی صدا میدانند و غرش کنان بر بدن نحیفم می تازند؛ آنها فراموش کردهاند که من همانی ام که سوره کوثر در حقم نازل شد و مرد از دامنم به معراج رفت. چقدر لباس دنیا به تنم تنگ است، روح بزرگم در کالبد کوچکم جای بالیدن ندارد، محکومم به رفتن، به اوج گرفتن، تا آرامش واقعی را در دست گرم و نگاه مهربان پروردگارم بیابم.
✍زهرزاده
برنده ی چالش
برنده چالش_دلنوشته مهمانی خدا
اینبار، حال و هوای دیگری دارد! آخر اردیبهشت امسال، عروس شهر رمضان شده.!
✍نویسنده:اسما_علیاری
طراح: فتانه_مهدیه
متن_منتخب_تمرین
همه چیز فراموش میشود، اما تو نه! تویی که آسمان سپید و سیاهم را فرش زیر پایت کرده ام؛ از خاطرم نمیروی. همه ی صورت های فلکی پیش رویت سر فرود آورده اند! و چه کسی میداند عاقبت آسمانِ بدونِ ماه را؟ مهتاب زیبا رویِ من! زمستانِ نگاهت، ستارهی وجودم را آتش میزند. من در تکّه پارههای خاطراتت جا ماندهام! تورا به تمام بودنهایِ نصفه کارهات قسم، مرا در یاب. این عشق بهای سنگینی دارد!
نویسنده:سحر_رفیعی
.
متن_منتخب_تمرین
ستاره درخشان زندگیام؛ باتو روزهایسردتنهاییام درزمستان، به بهاری مملو از بویعطر بابونه تبدیل شد. روزگار نقاب سیاهش را برداشت وصورت خندانشرا به من نشان داد. ماه پارهی من؛ تو در سرزمین دلم درخشیدی! باوجود تو تمام تلخ کامیها فراموش شد. گل شمعدانیکنار پنجره باز خندید. تلاطم و تشویش روحم، جایش را با آرامش و صبرعوض کرد. ایمان دارم به مهر. اعتقاد دارم به عشق. وقتی دلهامان بههم گرهخورده باشد، باهم ازفرش به عرش سعادت میرسیم.! نویسنده:مژده_محمدزاده
.
سوگند به "قلم" که سند عاشقانه ها را ثبت، افکار پریشان را سبز، عشق را به بلندای سرو و نویسنده را به اوج خلق می رساند.
✍نگین_آهیده
برنده_ی_چالش_دلنوشته_های_بلند
آسمان پر ستاره، ساحر است. هر ستاره بیتی از یک شاعر است! ماه کامل، ماه نیمه، ماه نو. هر کدامش جان شعری فاخر است. از گل و بلبل، درخت و شاخ و برگ. می سراید هر چه ذهنش قادر است! قصهی عشق و وفا، هجران و وصل؛ در غزل هایش به خوبی ظاهر است! وصف غم، تعریف شادی میکند! در دل شعرش همیشه شاکر است. از دلش، سرچشمه میگیرد سخن. تا شود شعری که نقش خاطر است!
#قاصدک
✍زهراعباسی
برنده_چالش_شعر_بلند
موضوع:شاعر
.
هوایی میشود این دل برایت، برای گنبد و صحن و سرایت. اگر قابل بدانی این دلم را، کبوتر میشوم من در هوایت! پناه بی پناهانی، کریمی! دلم آواره و هستم گدایت. تو درد دردمندان را دوایی. دوای درد من باشد شفایت! امام مهربان، ضامن آهو؛ تمام هستی و جانم فدایت!
#قاصدک
✍زهرا_عباسی
برنده_چالش_شعر_بلند
موضوع:امام_رضا(ع)
.
تصمیم گرفتم غزلی نو بسرایم. شاعر شوم وشعرغم تو بسرایم. تصمیم گرفتم که در احوال نگاهت. شعری به قشنگی خودِ تو بسرایم! تصمیم گرفتی که مرا یار نباشی؛ با شاعر محنت زده غمخوار نباشی. تصمیم گرفتی و دلت عزم سفرکرد. رفتی که مرا یارِ وفادار نباشی! جانا نظری ازتو تمنای دل ماست. بازآی که دیدار تو رویای دل ماست! یک عمربرای دل تو شعر سرودیم، این شعرفقط شرح تمنای دل ماست!
✍:ملودی_یاس
برنده_چالش_شعر_بلند
موضوع: شاعر
.
عاشق شدی و غصه بخوردی که بگویی:
لیلی چه کشیدست، از این درد جدایی!
گر خار مغیلان به ره عشق بیوفتد.
صد ناله کند بر دلْ، چون ذکر نوایی.
دل را خار و خسی هست، در این وادی عشاق؛
چون بنده تویی، برده تویی، اوست خدایی!
هر دم غزلی خواند دلت از بر معشوق،
زنهار شدی عاشق آن پیچش مویی!
گر دل بدهی، دل نکنی، کار خلاص است.
شیرین می شوی در پی افسانه سرایی!
پروانه شو چرخ بزن دور بر شمع؛
هردم برقص و بکن خود نمایی!
شاعر : هدیه_زنگنه
برنده_مسابقه_شعرنویسی
آخر از رسم وفا، این عشق را باور کنید.
چشمهای خسته ام را، محفل آخر کنید.
از همان روزی که نامم رنگ در این دنیا گرفت.
چشمهایم کور و گوشم را ، سراسر کر کنید!
چون کبوتر بچه های مملو از آغوش مهر.
اوجی از پرواز را با این دلم ، یاور کنید!
از تمام اختران روشن قاموس عشق.
نام من را در ردیف یار نیک اختر کنید!
خسته بودم، جرم من پیمان شکستن گشت؛
آخر این رفتار را ، با نرگسی ، دیگر کنید.!
شاعر :نرگسصمدحسینی
برنده_مسابقه_شعرنویسی
#عشق
موضوع : مادر
گذر کردم شبی از کوی یاری، نگه کردم به چشمان نگاری. تمام اهل خانه خواب بودند. ولی بیدار؛ چشم اشکباری! کمی این پا و آن پا کردم و بعد. از او پرسیدم از چه غصه داری؟ صدای خسته اش درپاسخم گفت: امان از دوری و چشم انتظاری! زمانی دورفرزندی بزادم. که شد روزی برایم افتخاری! برایش نام نیکو برگزیدم. بماند نام نیکش روزگاری! به برنایی نبود او را رقیبی؛ به زیبایی نبودش هیچ یاری! دو چشمش همچو دو خورشید تابان، قد و بالای پورم چون چناری! کنون جا مانده از او قاب عکسی، پلاک کهنه ای، سنگ مزاری. چگونه سرکنم ای جان مادر؟ تمام عمر را با آه و زاری؟ غم دوریش پیرم کرد و بگذشت. تمام عمرمن باسوگواری! دلم راضی نمی گردد به دوری. ندارم با فراقش سازگاری! مگر روزی شوم مهمان کویش، رسدجانم به قرب ورستگاری. شکایت می برم برخالق خویش؛ که شدسهمم زدنیا داغداری!
ملودی_یاس
برنده_مسابقه_شعرنویسی
.
تنهایی هوا بس تار و شبها پُرشرر بود. دلم چون زورقی بیهمسفر بود. نظر کردم سوی آن فانوس دریا، ولیکن آن هم از من بیخبر بود! من آن پاره دلم، آن بیکس و تک. من آنم که در نبردِ غم بیسپر بود! همان برگ فتاده در رهم من. همان که از غریبی دربهدر بود. چو صد رنگ نقش بزد بر جان این خلق؛ من آن رنگ سیاهم که چون لوحی بهدر بود! همان تیره مرا تک کرد و بی یار. همان تیره مرا درد و ضرر بود! بماندم من به تنهایی در این کوی، که این منزل فقط درکارِ من بود. دلم تنگ و تنم تنها و بیکس. کاش در این محفل مرا بزمی بهسر بود! غمم مِی بود و جامم دست دیوار؛ و زین سورِ عزا، جز من بهدَر بود! دیدهام بارید و آن بانگ گریستن.، بشد آواز و نغمهاش تا سحر بود. نُتِ مرگ می زد تار سازم. ولیکن مرگ هم از من بهدر بود. همان گُل که رقیب بارها بو کرده بودش. تازه هم گر بود، پژمرده دلی از بهرِ من بود! سراسر تلخی و ناکامیام من؛ از این رو خانهام بیرهگذر بود!
شاعر : نیلوفررستمی
نفردوم برنده_مسابقه_شعرنویسی_با_موضوع : تنهایی
تنهایی .
تنهایی ام رامثل آبی سرکشیدم. نقاشی اش راگوشه دفتر کشیدم. شکل غریبی داشت این تنهایی من. ازهر بدی آن را کمی بدتر کشیدم. جای تمام همدمان بی سروپا، نقش گلی پژمرده وپرپرکشیدم. ترجیح دادم بعدازاین تنهابمانم. نقاشی ام رابادوچشم ترکشیدم. "تنهابمانم به، که بانامرد باشم." این جمله برلبهای یک دخترکشیدم. نفروختم ارزان به نامردان دلم را. نقش خداراجای هردلبر کشیدم. من اولین نسل ازتمام عاشقانم، که عشق رامانند یک گوهرکشیدم. عاشق نه آن باشد که ازمن تن بخواهد من عشق رابی خواب وبی بستر کشیدم.
شاعر : ملودی_یاس
برنده_مسابقه_شعرنویسی
زندگی.
گفتم شبی، یارب بگو این زندگی چیست؟ ازصبح تاشب درپی نان! زندگی نیست! دائم مثال یک پر آواره در باد این سو وآن سو رفتنم افسانه اش چیست؟ قصدم شکایت نیست، یارب، یک تقاضاست آنکه ندارد این تقاضا را، بگوکیست؟ یک روز بارنج آمدن. یک روز رفتن دراین میان سرّی که نامش زندگانیست! درپاسخم گویی ندایی آمدازدل، توزنده ای و زندگی چون رودجاریست! تا میروی همراه این رود خروشان، جایت میان زندگانِ مرده! خالیست. روزی اگراز پیش رفتن ایستادی. مانندمردابی، که پایانش تباهیست. چون پیش رفتی وبه دریاها رسیدی بر عرش اعلی تاابد نام توباقیست.
شاعر :ملودی
برنده_مسابقه_شعرنویسی
.
محرم
محرم؛ آمدی با ساز غمگین. بیا از نو بگو این داغ سنگین! بگو از بیوفایی های کوفه، سفیری یکه و تنها و خوشبین! بگو از کاروان و کربلایی. که شد با خونشان صحرای رنگین. رقیه، نوگلی در باغ احمد؛ که شد پرپر به ضرب دستی چرکین! بگو از غنچهای شش ماهه، تشنه. که سیرابش نمود آن تیر پرکین! بگو از حر که سرشار از ادب بود؛ که دشمن بود و شد آزاده در دین. بگو شیرین تر از جام عسل بود. شهادت در مسیر عشق و آیین! فدایی شد به راه حق، چه بیباک؛ علیاکبر، پدر را بود تسکین! تو پنداری که پیغمبر جوان شد. به سیمایی که دنیا کرده گلچین! بگو از مشک و دست و قطرهای آب، علمدار سپاه و اشک خونین! برادر شد به قربان برادر. مسیر عاشقی سخت است و شیرین! بگو از سر، تنور و تشت و نیزه؛ جفا در حق حقجویان ز دیرین! بگو از خواهری چون کوه، محکم، که حق را نزد باطل کرد تبیین. حسین، آقای مظلومان عالم. چراغی روشن و معنای یاسین!
شاعر :قاصدک
برنده_مسابقه_شعرنویسی
.
محرم
محرم؛ آمدی با ساز غمگین. بیا از نو بگو این داغ سنگین! بگو از بیوفایی های کوفه، سفیری یکه و تنها و خوشبین! بگو از کاروان و کربلایی. که شد با خونشان صحرای رنگین. رقیه، نوگلی در باغ احمد؛ که شد پرپر به ضرب دستی چرکین! بگو از غنچهای شش ماهه، تشنه. که سیرابش نمود آن تیر پرکین! بگو از حر که سرشار از ادب بود؛ که دشمن بود و شد آزاده در دین. بگو شیرین تر از جام عسل بود. شهادت در مسیر عشق و آیین! فدایی شد به راه حق، چه بیباک؛ علیاکبر، پدر را بود تسکین! تو پنداری که پیغمبر جوان شد. به سیمایی که دنیا کرده گلچین! بگو از مشک و دست و قطرهای آب، علمدار سپاه و اشک خونین! برادر شد به قربان برادر. مسیر عاشقی سخت است و شیرین! بگو از سر، تنور و تشت و نیزه؛ جفا در حق حقجویان ز دیرین! بگو از خواهری چون کوه، محکم، که حق را نزد باطل کرد تبیین. حسین، آقای مظلومان عالم. چراغی روشن و معنای یاسین!
شاعر : قاصدک
برنده_مسابقه_شعرنویسی_نفر اول
عنان اسب ها افتاده بر خاک.
صدای گریه ها تا اوج افلاک.
به ناگه میرسد بانگی از آن مرد،
خدایا کشته شد، سردار بی باک!
تمنا میشود هر گوشه آبی؛
ولی دندان او بگرفته فِتراک!
ن و کودکان در بند آتش،
گریبان ها شود از این عزا چاک!
بزد بانگی هم او از نسل خیبر.
جوانمردی بر اینان گشته ادراک؟
و رنگ نیزه ها خون شقایق،
بسازد خون یاران کعبه ای پاک!
بیاید درد جانکاه از محرم؛
غمی بر این دلم پیچیده چون تاک!
شاعر : نرگسصمدحسینی
برنده_مسابقه_شعرنویسی_نفر دوم
ما هم به صد
سالم به هزار
هر روزِ دلم جمعه یِ غم دیده تریست!
✍نویسنده:#نرگس_کسرایی
طراح:#زهرا_شبانی
که دیگر سیراب شده ام!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #نرگس_سلطانی
چشمان خیس من، از رفتن تو!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #منصوره_السادات_حسینی
باران در این تابستان،
سراغ دو نفره های دفن شده ی پاییزی را می گیرد!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #فتانه_مهدیه
به نیروی جاذبه جدیدی فکر میکردم ، که تو را به سمت من بکشاند.
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #نرگس_سلطانی
من در این خانه شبی بی صدا خواهم مرد،
راز چشمان تو را بی ندا خواهم برد.
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #فتانه_مهدیه
قدم هایی که هم بستر جدایی شده اند،
به رخ عشق میکشند، طولانی بودن جاده را .
و ای کاش یک خواب باشد اینگونه رفتنت
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #فایدیم_رئوف
که فرق نمیکند فصل چه باشد: مرتب در قلب من می رویی!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #زهراشبانی
و این قدم های ماست، که بوی جدایی گرفتهاند!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #فتانه_مهدیه
رحم نمیکند به من
مرگی به نام زندگی،
سخت از آن من شده!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #زهرا_شبانی
چشمانش زیبا بود ، اما ! مهم این اما بود.
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #زهرا_شبانی
جاده هم برای نبودنت می گریست،
و من تشنه ی تصویر تو در چشم او!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #زهرا_شبانی
تمام جمله ها را نقض خواهم کرد
و تو را از آن ها خواهم گرفت.
فاعلِ زیباترین جملهیِ زندگیِ من!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #منصوره_سادات_حسینی
چشم هایت آغاز من بود. پلک هایت را نبند ،
من از پایان میترسم!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #نرگس_سلطانی
از میان چشم هایم دیده میشوی!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #نرگس_سلطانی
عشق فریادیست که سکوتش هم زیباست!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #فتانه_مهدیه
بی انتهایی شب را هم نبودنت، به پایان رساند!
✍نویسنده : #نرگس_کسرایی
طراح: #محدثه_افشاری
سال هاست که در ژرفِ تصویرِ تو دستُ و پا میزنم!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #محدثه_افشاری
این روز ها ،بند دلت را به سمت و سوی او
هم نفرست نخ کش می شود، از من گفتن بود!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #حنانه_کاظمی
در انتظار وفای یار ببین چگونه خورده ایم ،
طعم اشکِ جفای روز گار را .
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #منصوره_سادات_حسینی
ظالمانه بود جان دادن آرزو هایمان، پشت میلههای زندان !
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #الهه_سادات_منش
اگر افق ،شمایلِ شفق شود گرگِ بز بزی نما،
شیفته سگ محل شود.
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #نرگس_سلطانی
صُوتیُ یَصِلُ إلى اللَحمِ؟
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #نرگس_سلطانی
دیده ،نمی بیند دگر سان نرگسِ الوانی او.
دل ،نمی بازد دگر این معشوقه یِ رنجیده به او
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #منصوره_سادات_حسینی
در میان کوچه های تنگ شهری ، که میخانه ندارد.
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #محدثه_افشاری
لب های بوسه ساز تو!
مغموم و سرگشته ام؛ سخت در آغوشم بگیر!
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #منصوره_سادات_حسینی
چشم هایم کر ، و گوش هایم کور شده!
این مردم عادت دارند به یاوه گویی.
✍نویسنده: #نرگس_کسرایی
طراح: #زهرا_شبانی
چالش_عیدفطر
نرخ فطریه امسال تعیین شد: آغوش یار برای عاشق مستحق!
✍نویسنده:اسما_علیاری
چالش_دلنوشته_رومینا(دختر)
به داس آویختهاند دلهایی را که به شوق زندگی، پا به فرار گذاشتهاند!
✍نویسنده: شکیبا_زارع
طراح:منصوره_سادات_حسینی
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
به همکاری گویندگان عزیز و نوای ماندگارشان تقدیم می کند.بشنوید و کرانه ی احساس را در آغوش بگیرید.
مریضم ولی پیش تو خوبه حالم
نویسنده و گوینده:علیرضا_ارن
علیرضا_ارن
فریدون_مشیری
گوینده:مائده_
"بعضی وقت ها"
نویسنده و گوینده:علیرضا_ارن
:س_حسینی
سال ها در گوش مردم قصه موعود خواندند
من ک باور کردم اما وای اگر افسانه باشد
گوینده:علیرضا_ارن
کافه چی
گوینده: فریبا_شفیعی
✍نوشته:گمنام
حال و هوای این روزا لطفا اگ میخواید از پیش کسی برید
برای رفتن لطفا زمان دیگ ای رو انتخاب کنید❤
گوینده:علیرضا_ارن
طوریم نیست خورد و خمیرم فقط همین.
:علیرضا_ارن
افتخار ما خادمی شما مردم است
ولی شمارا به تمام مقدسات قسم
التماستان میکنیم درخانه بمانید♥️❤
آره #گذشت
با صدای #علیرضا_ارن
کاری از: گروه گویندگان انجمن نویسندگان ایران
رادیو: نوای ایران
دیشب
شعر و دکلمه؛(ایزدخواه)
دختر که باشی.
علیرضا_ارن
و تو را.
علیرضا_ارن
بیایید کتاب بخوانیم و برقصیم ! این دو هیچگاه ضرری به کسی نخواهند رساند !
#فرانسوا_ولتر
کاری از: گروه گویندگان انجمن نویسندگان ایران
رادیو: نوای ایران
صدا: پیام فولادی فر
: کتاب یکصد حکایت فرزانگی
کاری از: گروه گویندگان انجمن نویسندگان ایران
رادیو: نوای ایران
غزلی خواهم گفت به بلندای سکوت ودر آن یک روبان به رنگ مشکی میکنی سنجاق بر سینه خود می ایستی بالای سنگ مزار من مجنون می خوانی کمکی از خطهای این مجنون وتورا اشکی فرا خواهد گرفت پیش خود خواهی گفت راستی چقدر دیوانگی او زیبا بود من در آن وقت زیر خلوارها خاک میگویم هی نگفتم بانو چقدر دوستت دارم
گوینده:ایزدخواه
کاری از: گروه گویندگان انجمن نویسندگان ایران
رادیو: نوای ایران
قصه_ظهر_جمعه
زندگی منشوری است در حرکت دوار
قسمت_دوم
نویسنده: سروش_صحت
اجرا: سمیرا_بهرامی
روز دختر مبارک
️حیدر فخرایی
️ نرگس فضلعلی
️محیا زند
نویسنده تنظیم کننده و گوینده : حیدر فخرایی و گوینده ی خانم نرگس فضلعلی
ترانه ی،سرنوشت،تیتراژفیلم
دلتنگ(برشی اززندگی خودم،حکیمه کمایی،دلتنگ)
سروده ی حکیمه کمایی
آهنگوصدا:.بهروزنجاتی.
قبله عشقم خراسان
شعر:محمد محسن خادمپور
دکلمه:ایزدخواه
میکس و تنظیم:مهدی فلاح
خسته ام از نُتِ تکرار از چشای خیس و بیدار خسته از ساعتِ کهنه که نشسته روی دیوار بین موندن و پریدن داره پرپر میزنه دل مث اون غریبهام که ردّ پاش مونده رو ساحل واژهها رو گریه کردم جای شعر عاشقونه هنوزم اسیره قلبم توی بنبست زمونه همدمم شده یه آینه که منو نشون نمیده دست تنهایی تمومِ گُلایِ خندمو چیده توی هر ترانهی من رد پای صد تا درده کی میدونه که چی میگم لحنِ من، سکوتِ سرده ای خدا برس به دادم رو زمین تو، غریبم نفسی برام نمونده داده این دنیا فریبم
ترانه و خوانش: آرزو عباسی(پاییزه)
شاید شبی غزل بنویسم برای تو وقتی که دل گرفت وشدم مبتلای تو در هر ردیف وقافیه آرم به یاد خود آن لحظه های عمر که کردم فدای تو
✍️#دهستانی
دکلمه #شیرین_ روشن
رادیو بوف تل کار مشترکی از گروه ادبی بوف تل ، سیمرغ و انجمن نویسندگان ایران قسمت بیستم (اسطوره) گویندگان : عسل فیروزی و لیلا آقالو
تدوین و میکس : امین اخگر
1399/11/3
با تشکر از تیم نویسندگان : فاطمه علیپور ، نجمه خادم ، لاله صادقی و نیلوفر دانش
گروه بوف تل، گروه سیمرغ، گروه انجمن نویسندگان ایران
کشتی دل در یَم غم ناخدا گم کرده است بسکه طوفان، راه خود در موجها گم کرده است ساحل امنی ندیده لنگر اندازد کجا؟؟ بی نوا از رنج هستی خویش را گم کرده است
#دهستانی
.
بر دل زخمی ما فرصت تعمیر نیست حال بد بر دلم افتاده و تدبیر نیست کو طبیبی که بیابد ره درمان دل بخت بد را که دگر رخصت تغییر نیست
99/10
#دهستانی
.
زچه روی ماندی ای دل تو ز کاروان یاران که نشسته برتو گردی ز جفای روزگاران مگرت نبود یاری برسد به داد دردت شده حال و روزت ای دل چوهوای ابر وباران
دهستانی
توصمیمانه ترین خاطره ی صبح منی تو س دل شیدایی هر انجمنی خوش بتاب ای گل خورشید به کاشانه من توکه امید شکوفایی یاس وسمنی
#دهستانی
ای آنکه مانده ای همه جا بی نشان بیا همچون چراغ در ره گم گشتگان بیا عمری گذشت در غم رویت به تااب وتب بهرشفااعت از دل این بی دلان بیا
#دهستانی
افسرده دل از رفتن ایام خوش عمر چون بلبل عاشق که رود گل ز بساطش ماندن نتوانم که دل از دست بدادم باغم که دگر داده زکف شور و نشاطش
#دهستانی
عشق میخواند تورا دعوت به کوچت میکند کوچ از تنهایی پاییز و از رنگ خزان پرگشا چون چلچله پیک بهاران باش وعشق تا رسد درکوچ فرجامت به عشق بی کران
#دهستانی
خیز صبوحی کنیم صبح دگر سر رسید قاصد خورشید ناب پشت همین در رسید صحن دلت راگشای قاصد خوش یُمن را خوش خبر آورده است صبح مظفر رسید
#دهستانی
صفیرت می زند این صبح هرروز که گنج معرفت از صبح اندوز چراغی خاموشت درسینه گرهست به نور روشن صبحش برافروز
#دهستانی
کتاب در پروانگی ام ریشه کن
نویسنده: شیما سلطانی زاده! عضو انجمن نویسندگان ایران
برای خرید این کتاب از طریق راه های ارتباطی می توانید اقدام کنید، راه های ارتباطی ما پلی ست میان شما و نویسندگان ما.!
امیدواریم که از خواندن این کتاب لذت ببرید.
#مجموعه #شعر و #داستان #انتشارات #دانشیاران_ایران
عنوان: اسارت گیلدا
نویسنده : مریم براتی (ماریا.ب)
خلاصه: رمان در بحبوحه ی روزهای انقلاب شروع می شود و بعد از پیروزی در بیست و دوم بهمن ماه ۵۷ و شادی پس از ان سایه ی شومی دیگر بر زندگی مردم میفتد. گیلدای داستان ما دختری ست که در تهران پرستاری می خواند و به مردم و وطنش عشقی بی نهایت دارد این علاقه و متعهد بودن به قدری ست که او را وا میدارد تا در میدان جنگ پا بگذارد و پا به پای مردم خرمشهر در این جنگ باشد. در اوایل جنگ که متاسفانه خرمشهر به دست دشمن میفتد بر اثر اتفاقی گیلدا به اسارت گرفته میشود و از آن به بعد، سال های اسارتش و اتفاقات درونش را بازگو میکند و از مردی می گوید که هم فرشته ی نجاتی برایش بود و هم فرشته ی عذاب!
درصورت تمایل برای خرید رمان اسارت گیلدا به آیدی زیر پیام بدین.
کتاب با امضای شخص نویسنده به دستتون خواهد رسید.
رمانی از اسارت دختری ایرانی در دستان مردی عرب زبان. اسارتی چندین ساله و به دور از خانه و وطن.!
چاپ کتاب و فروش هنرجوی عزیز ما ☝️☝️
پیشنهاد ما برای شما
کتاب_ناول_منتشر_شد!
درود خدمت تمامی شما عزیزان پس از ماه ها انتظار کتاب #ناول چاپ شد و به بازار رسید!
کتاب ناول مجموع به قلم در آمدن احساسات و تفکراتی هستند که مشخصه ی وجود نویسندگانیست پر از احساس و عشق!
این کتاب نوشته ی بیست و دو نویسنده ی جوان است که از سرتاسر ایران به گرد هم آمده اند، کتاب ناول نتیجه ی زحمات هنرنویسانیست که هرکدام چند صفحه ای از #کتاب #ناول را سهیم اند!
و متشکریم از استاد : #صالح_شیعاوی که با کوشش ایشون کتاب ناول به چاپ رسید!
#بخوانید_و_لذت_ببرید!
#نویسندگان✍:
#عارفه_اسلامی #اسماعیل_حلقه_سیمین #اعظم_داشبلاغی #فتانه_مهدیه #مریم_براتی #مهدیه_مهدوی_نیا #درسا_رضوی #یاسمن_بیگ #محدثه_افشاری #حنانه_کاظمی #ملودی_محمدی #باران_سیف_الدین #کیمیا_سلطانی #الهه_سادات_سادات_منش #زهرا_عرب #یگانه_محجوب #پریسا_حیدری #نسیمه_رئیسی #نجمه_محسنی #ریحانه_صفری #نرگس_کسرایی #نرگس_مفتخری
عکاسان:
#یاسمن_بیگ
#محدثه_افشاری
#نرگس_کسرایی
برای خرید کتاب به این آیدی مراجعه کنید
https://T.me/Mohadesehafshari
چاپ دومین کتاب گروهی، انجمن نویسندگان ایران.
رویاها گاهی خیلی نزدیکند و می توان با دستان قلم به آن ها رسید. همیشه رویای خواستن توانستن است، چرا که ما خواستیم و توانستیم؛ خواستیم که رویایی بسازیم و ساختیم، رویای ما پا به عرصه ی نویسندگی بود که با آموختن نکات آموزشی و پیاده کردن آن بر پهنای کاغذ به آن دست پیدا کردیم. حال در کتابی جمعی در مجموعه داستان های کوتاه رویای خود را به حقیقت رساندیم و با چاپ آن، بال پرواز گشودیم برفراز گام های بیشتر و بیشتر؛ چرا که دنیای کتاب و قلم پایان ناپذیر است و هر باب آن پرواز ذهن به درگاهی توصیف نشدنیست! دنیای رویاها گاه همراه ما با انواع شعرست، گاه با داستان کوتاه، گاه با رمان و. برای همین پرواز در آسمان بی انتهای کتاب برای ما وصف نشدنیست و بی پایان. حال از شما که دوست دارید به رویاهای ما نظر کنید، دعوت می کنیم که "حس یک رویا " را با ما تجربه کنید. در پنهایی کتابی به وسعت تمام رویاهایمان منتظرشما هستیم.
برای سفارش کتاب "حس یک رویا" به ایدی زیر پیام دهید ⏬⏬
از اینجا تا جهنم انتشارات آوای کلار به قلم هادی بهاءلو
"پازوزو" نام شیطانی است از منطقه بینالنهرین که طبق افسانهها قابلیت حلول در جسم انسانها را دارد. این شیطان دستمایه رمان معروف "جن گیر" اثر "ویلیام پیتر بِلَتی" است. ترس از مرگ و رفتن به جهنم یک ترس بدوی است. از اشعار دانته و هومر این ترس به تصویر کشیده شده تا سینمای هالیوود امروزی که تقریباً این موضوع را تبدیل به یک ژانر پرطرفدار کرده است. در ادبیات ایران کمتر به این ژانر پرداخته شده اما "از اینجا تا جهنم" بر پایه این ترس و با ورود همین شیطان به دنیای یک جوان شکل گرفته است. سلاطین ژانر وحشت در جهان، مثل استفن کینگ، رامسی کمپبل و ادگار آلنپو در غرب، بیشتر به این مقوله پرداخته اند. ولی برخلاف آنها که کمتر در این حیطه به دنیای عاطفی کارکترهای خود وارد می شوند، این رمان با سرفصل های بهشت موعود و در تقابل با جهنم و برزخها، لحظات عاطفی را به همراه دارد.
برای تهیه کتاب به آی دی مراجعه فرمایید . ⏬⏬
http://T.me/Hadi_bahalou
دکلمه ی قلب❤
قلب ضعیف ترین قسمت یه آدمه لطفا نشیمش
نویسنده و گوینده:علیرضا_ارن
دلواژههای عطش بر بلندای صفر
نویسنده: هادی بهاءلو
دکلمه: یاسمن بیگ و هادی بهاءلو
نام اثر:بخشی از کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم .
گوینده : سمیرا_بهرامی
نویسنده:نادر_ابراهیمی
میکس و تنظیم :بانو_انعکاس رادیو انعکاس
تاریخ انتشار: دوشنبه 26خرداد 99
شعر: ایزدخواه
میکس واجراء :علی_ایزدخواه
علیرضا_ارن
باتوتنهایی معنا ندارد
شعر:شهید مصطفی چمران
دکلمه:ایزدخواه
تقدیم به خواهر عزیزم و تمام دختران سرزمینم
علیرضا_ارن
درباره این سایت